شرکتهای خدماتی نفتی و شرکتهای بین المللی نفتی از مهمترین بازیگران عرصه نوآوری صنعت نفت میباشند، که البته شرکتهای بین المللی نفتی با فاصله نسبتا زیادی از شرکتهای خدماتی در جایگاه دوم قرار دارند.
به عنوان مثال شدت تحقیق توسعه در شرکتهای تولیدکننده نفت آمریکا در سال 2009 برابر با 0.21 درصد بوده است در حالی که این درصد برای شرکتهای خدماتی نفتی معادل 2.24 بوده است.
برخی شرکتهای صنعت نفت و گاز جهت دستیابی به نوآوریهای جدید از منابع خارج از سازمان خود دست به استفاده از شیوههای متنوعتر از قبیل ایجاد اتحاد تحقیق و توسعه با رقبای خود و همچنین شیوههای مختلف سرمایهگذاری خطرپذیر زدهاند.
شرکتهای تولید کننده نفت به جای سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، واحدهای سرمایهگذاری خطر پذیر شرکتی خود را تاسیس نمودهاند تا با سرمایهگذاری در شرکتهای نوآور نوپا و فناور این صنعت به روند توسعه فناوری شتاب دهند. به طوری که از سال 2008 تا 2017 بیش از 80درصد سرمایهگذاری های خطر پذیر شرکتی صنعت نفت و گاز مربوط به شرکتهای تولید کننده نفت مثل بی پی، شل، توتال و… بوده است و تنها 20درصد سرمایهگذاری مربوط به شرکتهای خدماتی نفتی و سایر بازیگران این صنعت بوده است.
شرکتهای تولید کننده نفت زمانی که این فناوریهای توسعه داده توسط شرکتهای نوپا و با سرمایهگذاری آنها دارای توجیه اقتصادی میشود، آنها را جهت توسعه آینده و تولید انبوه به شرکتهای خدماتی نفتی می فروشند، و سپس شرکتهای خدماتی نفتی این فناوریهای تکمیل شده را به شرکتهای تولید کننده نفت به عنوان مصرف کننده نهایی فناوری میفروشند، و نکته جالب اینجاست که فناوریهایی که از طریق این مسیر توسعه داده میشوند سریعتر مورد پذیرش در بازار توسط شرکتهای بزرگ تولید کننده نفت قرار میگیرند.
فرض بر این است که شرکتهای تولید کننده نفت جهت افزایش قابلیتهای یادگیری خود دست به تاسیس شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر میزنند، اما علاوه بر آن، آنها بیشتر با این هدف که کنترل خود را بر روی فرایند توسعه نوآوری در بازاری که در آن مشغول فعالیت هستند، افزایش دهند به این کار روی میآورند، البته تاسیس این واحدهای سرمایهگذاری خطر پذیر به نوبه خود باعث ایجاد مزیت رقابتی برای شرکتهای تولید کننده نفت نمیگردد بلکه مزیت این واحدها درآن است که باعث دست یابی به فناوریهای جدید یکپارچه شده با فرایند تولید موجود آنها میگردد.